دوستم دیشب بهم زنگ زد و بعد از کلی حرف زدن بهم یه چیزی گفت که سخت ناراحت شدم ، دبیرستانی که بودیم تب فیلم دیدن من شروع شده و بود و دوست داشتم که هر فیلمی رو که میبینم یکی باشه که براش تعریف کنم. یادمه اولین فیلمی که دیدم رو براش تعریف کردم ولی اون خوشش نیومد و خب دیگه ادامه ندادم که براش توضیح بدم ؛ به جاش برای "ش" که دوستم بود و هر دو فیلم های مشترکی میدیم ماجرا رو شرح میدادم و با هم بحث میکردیم ،  یادمه شاید یکی دو سال بعدش همین دوست صمیمیم که از اون فیلم بدش اومده بود کلی اصرار کرد که فیلم رو براش دانلود کنم و بهش بدم ، منم با نت مزخرفی که داشتم دست و پا شکسته یه چند قسمتی رو دانلود کردم ولی قبلش گفتم که نت من ضعیفه من این فیلم رو چند سال پیش دیدم و سختمه که دوباره دانلودش کنم و ناراحت شد از دستم و دیگه چیزی نگفت ولی بعدا خودش فیلم رو گیر آورد. اون زمان تب فیلم دیدن منم خوابید ، دیگه فیلم نمیدیدم اما بعد از اینکه دوستم فیلمی که دانلود کرده بود رو دید بهم اصرار کرد که یه فیلم قشنگ دیگه هست بیا با هم ببینیم ، از من انکار و از اونم اجبار . تهش اینکه چون ما با هم شریک شدیم دوباره شدت فیلم دیدنمون رفت بالا جوری که اوضاع سخت درس و مدرسه رو با دیدن فیلم میگذروندیم که پرت بشیم از واقعیت. یادمه شاکی بودم از دستش چون من وارد دنیایی شده بودم که دیگه تمومی نداشت ولی خب مثل همیشه بیشترین سهم مقصر بودن رو گردن گرفتم ، حالا دیشب بهم گفت حس میکنه اون دوران دبیرستانی نابود شده چون نمره هاش افت پیدا کرده و بهم گفت که فکر میکنه منم مقصرم گرچه منو بخشیده و میدونه که من از قصد این کار رو نکردم و نمی دونستم که بهش آسیب وارد میشه ولی خب بهم گفت دیگه به کسی فیلم پیشنهاد نده . ناراحت شدم ، خیلی . از اینکه فکر کردم ممکنه واقعا شکست اون و ضعیف شدنش مقصر من باشم ، بهش گفتم به شدتی که تو توی فضای مجازی غرق بودی من نبودم ، خب بودم ولی نه اندازه ی تو ، من می تونستم خودم رو کنترل کنم ، من بارها بهت گفتم که زیاده روی میکنی و در هر صورت ناراحت شدم  ازاینکه یه آدم بگه به خاطر شما زندگیش بد شده .

* استثنائا این پست نظراتش بازه .


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها